داستان کوتاه آموزنده - 6

حکمت,سخنان نغز,مطلب زیبا برای واتساپ,مطلب برای واتساپ,مطلب جالب برای لاین,مطلب جالب برای واتساپ,متن برای وایبر,متن برای لاین,مطلب برای لاین,مطلب برای وایبر,حکایت,داستان,داستان واقعی,داستان کوتاه آموزنده,داستان پند آموز,حکمت و حکایت,

حکمت,سخنان نغز,مطلب زیبا برای واتساپ,مطلب برای واتساپ,مطلب جالب برای لاین,مطلب جالب برای واتساپ,متن برای وایبر,متن برای لاین,مطلب برای لاین,مطلب برای وایبر,حکایت,داستان,داستان واقعی,داستان کوتاه آموزن

نقشه سایت

خانه
خوراک

آمار

    آمار مطالب
    کل مطالب : 896 کل نظرات : 15 آمار کاربران
    افراد آنلاین : 1 تعداد اعضا : 23 آمار بازدید
    بازدید امروز : 935 بازدید دیروز : 141 ورودی امروز گوگل : 6 ورودی گوگل دیروز : 2 آي پي امروز : 94 آي پي ديروز : 60 بازدید هفته : 2,368 بازدید ماه : 4,682 بازدید سال : 20,134 بازدید کلی : 480,704 اطلاعات شما
    آی پی : 3.142.164.120 مرورگر : Safari 5.1 سیستم عامل : امروز : یکشنبه 30 اردیبهشت 1403

    آرشیو

    امکانات جانبی

    جدید ترین مطالب

    تاریخ : شنبه 16 شهریور 1398در درون خود چه دارید؟
    تاریخ : پنجشنبه 14 شهریور 1398یا ابوالفضل العباس
    تاریخ : چهارشنبه 13 شهریور 1398یا زهرا
    تاریخ : یکشنبه 10 شهریور 1398الاغ و امید
    تاریخ : پنجشنبه 15 مرداد 1394 امروز متوجه شدم که من در آینده زندگی میکنم
    تاریخ : یکشنبه 11 مرداد 1394استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟
    تاریخ : یکشنبه 11 مرداد 1394سوار تاکسی بین شهری شدم،
    تاریخ : شنبه 10 مرداد 1394خانم تهمینه میلانی در دلنوشته هایش مینویسد
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394👈 فاصله حرف تا عمل
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394لزوما هر چه در نت منتشر میشود نمیتواند صحیح باشد
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394ﺯﻧﯽ ﻋﺎﺩﺕ ﺩﺍﺷﺖ، هر شب قبل از خواب، ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ دارد خوشحالیهایش را بنویس
    تاریخ : جمعه 09 مرداد 1394خانه
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394افرادي كه انرژى مثبت دارند
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394شنیدن عبارت «دوستت دارم
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺩﻭ ﺭﯾﻞ ﺭﺍﻩ ﺁﻫﻦ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
    تاریخ : پنجشنبه 08 مرداد 1394 مارلون براندو
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394پادشاهي تصمیم گرفت پسرش را جای خود بر تخت بنشاند
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394او حتی لحظه ای هم ناامید نشد
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394 داستان سگ باهوش و صاحب ناشکر
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394دختری با پدرش میخواستند از یک پل چوبی رد شوند
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394از لابلای پیج اینستاگرام مهراب قاسم خانی
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394خاطره ای از مهراب قاسم خانی در مورد سیامک انصاری
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394آشغال سيب
    تاریخ : چهارشنبه 07 مرداد 1394هر پادشاهي ابتدا يک نوزاد بوده
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394هفت کلید طلایی آرامش در ارتباطات
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394 وقتی بچه بودم کنار مادرم می‌خوابیدم
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394 چنار عباسعلی
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394 آسیب های انرژی منفی
    تاریخ : سه شنبه 06 مرداد 1394تا به حال شده است که با یک پرسش نا مربوط از دهان یک آشنای دورو یا حتا نزدیک
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394تو خوبی عزیزم خوب خوب خوب !
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394یک انرژی مثبت قشنگ از سهراب سپهری
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394زندگی در لحظه
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394آموزنده
    تاریخ : دوشنبه 05 مرداد 1394تغییر نگاه به زندگی
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394احترام
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394همه چیز در زندگی گذرا و موقتی است.
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394اصل ۷۰ به ۳۰ چیست؟
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394نامه ای سرگشاده به والدین لطفا با من بازی کنید
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394سگ قاسم خان
    تاریخ : یکشنبه 04 مرداد 1394ماهواره یا خانه خراب کن

    درباره ما

    حکمت و حکایت
    گاهی نمی توان به كتابی بیان نمود / حرفی كه یك حكایت كوتاه می زند

    آخرين ارسال هاي تالار گفتمان

    کمی طاقت داشته باشید...
    عنوان پاسخ بازدید توسط
    1 1076 admin
    3 285 admin
    1 306 admin
    4 218 admin
    0 182 admin

    تبلیغات

    ﺷﻌﺮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺣﺮﻭﻑ ﺍﻟﻔﺒﺎ

    ( ﺍ ‏) ﺍﻻ ﯾﺎ ﺍﯾﻬﺎ ﺍﻻﻭﻝ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ
    ‏( ﺏ ‏) ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﺖ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﮐﺮﺩﻡ
    ‏( ﭖ ‏) ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﻢ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺧﺎﻟﻖ ﺟﻔﺎ ﮐﺮﺩﻡ
    ‏( ﺕ ‏) ﺗﻮﮐﻞ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺴﻮﯾﺖ ﺍﻟﺘﺠﺎ ﮐﺮﺩﻡ
    بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    ﺟﺮﻡ ﻣﻦ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺷﯿﺪﺍﯼ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

    ﺟﺮﻡ ﻣﻦ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺷﯿﺪﺍﯼ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

    ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻭﺍﻟﻪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻧﻤﺎﯾﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ


    ﺟﺮﻡ ﻣﻦ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﮐﻠﺒﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺧﻮﯾﺶ

    ﺯﺍﻫﺪ ﮔﻮﺷﻪ ﻣﺤﺮﺍﺏ ﻟﺒﺎﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ


    ﺁﺧﺮ ﺍﯼ ﺍﺧﺘﺮ ﺗﺎﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﺎﻥ ﺳﭙﻬﺮ

    ﺟﺮﻡ ﻣﻦ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺭﺳﻮﺍﯼ ﺯﻣﺎﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ


    ﺁﻣﺪﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻧﺸﺴﺘﯽ ﺑﻪ ﮔﻠﯿﻢ ﺩﻝ ﻣﻦ

    ﺟﺮﻡ ﻣﻦ ﭼﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﻧﻮﺍﺯﺕ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ


    ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻮﺭﺟﻮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺩﺕ ﺳﺮﻣﺴﺘﯽ

    ﺳﺎﻏﺮﯼ ﻧﻮﺵ ﮐﻪ ﺳﺎﻗﯽ ﺷﺮﺍﺑﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ


    ﺁﻣﺪﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻧﺸﺴﺘﯽ ﻭ ﭼﻮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺭﻓﺘﯽ

    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﺪﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺧﺮﺍﺑﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ

    LIKE UNLIKE

    میگویند: روزی بهلول را در قبرستان دیدند

    میگویند: روزی بهلول را در قبرستان دیدند، او را گفتند ، در اینجا چه می کنی؟ بهلول در جواب گفت : با جمعی نشسته ام که به من آزار نمیرسانند ، حسادت نمی کنند ، دروغ نمی گویند ، طعنه نمیزنند ، خیانت نمی کنند، قضاوت نمی کنند ، مرا به یاد سرای آخرت می اندازند ، و بالا تر از همه ی اینها ، اگر از پیششان بروم ، پشت سرم بد گویی نمی کنند .

    LIKE UNLIKE

    کاش تا دل میگرفت و میشکست

    کاش تا دل میگرفت و میشکست
    دوست می آمد کنارش می نشست!

    کاش میشد روی هر رنگین کمان
    می نوشتم "مهربان "با من بمان!!!

    کاش می شد قلب ها آباد بود
    کینه و غم ها به دست باد بود

    کاش می شد دل فراموشی نداشت
    نم نم باران هم آغوشی نداشت

    کاش می شد کاش های زندگی
    تا شود در پشت قاب بندگی

    کاش میشد کاش ها مهمان شوند
    درمیان غصه ها پنهان شوند

    کاش می شد آسمان غمگین نبود
    رد پای کینه ها رنگین نبود
    نیما یوشیج


    LIKE UNLIKE

    شخص ثروتمندی خواست بهلول را

    شخص ثروتمندی خواست بهلول را در میان جمعی به مسخره بگیرد.
    به بهلول گفت:
    هیچ شباهتی بین من و تو هست؟
    بهلول گفت:البته که هست.
    مرد ثروتمند گفت:
    چه چیز ما به همدیگر شبیه است؟

    بهلول جواب داد:
    دو چیز ما شبیه یکدیگر است،
    یکی جیب من و کله تو که هر دو خالی است
    و
    دیگری جیب تو و کله من که هر دو پر است.

    LIKE UNLIKE

    آیا میدانستید

    1.
    میدانید کفشهای شما اولین چیزی است که افراد نا خودآگاه درباره اش توجه می کنند. کفش خوب بپوش.
    2.
    اگر بیش از 11ساعت در روز بنشینید پنجاه در صد شانس وجود دارد که شما در ظرف سه سال آینده فوت کنید.
    3.
    شش نفر در دنیا هستند که درست مثل شما هستند نه در صد شانس وجود دارد که شما در طول عمرتان با یکی از آنها ملاقات کنی.
    بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    آرامشی از جنس خدا

    ماه من غصه چرا؟!!!
    آسمان را بنگرکه هنوز بعد صدها شب و روز
    مثل آن روز نخست
    بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    جیگر تو چرا امروز انقدر ساکتی

    مجری: جیگر تو چرا امروز انقدر ساکتی؟
    جیگر: عاشق شدم! عاشق شدم! عاشق شدم!
    مجری: بله!؟ مگه خرام عاشق میشن!؟
    فامیل: آقای مجری با این مهریه های امروزی دیگه فقط خران که عاشق میشن!
    جیگر: جیگرم! جیگرم! جیگرم!
    مجری: خب حالا طرف کی هست!؟ ایشون هم مثل شما خر...ببخشید جیگره!؟
    فامیل: آقای مجری حتماٌ خره که قبول کرده زن این شه دیگه!
    جیگر: نه...مثل من نیست! آهوئه! آهو!!!!

    LIKE UNLIKE

    دلگرمي يك دوست

    ابرها به اسمان تكيه ميكنند، درختان به زمين و انسانها به مهرباني يكديگر
    گاهي دلگرمي يك دوست چنان معجزه ميكند كه انگار خدا در زمين كنار توست.
    جاودان باد سايه دوستانيكه شادي را علتند نه شريك،و غم را شريكند نه دليل

    LIKE UNLIKE

    ﺍﻻﻏﯽ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩ

    ﺍﻻﻏﯽ ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩ ؛ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﺮﺁﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺧﻼﺻﯽ ﯾﺎﺑﺪ ...
    ﺻﺎﺣﺐ ، ﻓﮑﺮ ﺍﻻﻍ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﺧﺮ !!
    ﺑﺎ ﻣﺮﮒ ﻣﻦ ، ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﺮﺩ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ،
    ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﺧﻮﯾﺶ ، ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺮﯾﺖ ﺧﻮﺩ ، ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻮﯼ .....
    ﺍﺯ ﻣﺜﻨﻮﯼ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﻣﻮﻻﻧﺎ

    LIKE UNLIKE

    آیا هنر و سیاست جایی به هم می رسند

    درگیرودار مصاحبه یی از زنده یاد احمد شاملو پرسیده می شود :" آیا هنر و سیاست جایی به هم می رسند؟" وی پاسخ می دهد:
    بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    بهترین خیاط

     توی یه کوچه ای ؛ چهار تا خیاط بودند همیشه با هم بحث میکردند
     یک روز ؛ اولین خیاط ؛ یه تابلو بالای مغازه اش نصب کرد روی تابلو نوشته بود : " بهترین خیاط شهر "
    بقیه در ادامه مطلب


    LIKE UNLIKE

    سلام

    کلمه سحرانگیز «سلام»، چه قدرتی دارد برای تابش محبت!
     حس کرده ای که بیانش، چه خون گرمی در رگ صبح می دواند؟!
     آخر، این رمز آغاز هر روز زندگی است که با نام موزون خالق مهربانش جان می گیرد.
    پس موج لطیفی بساز از واژه پرمهر «سلام» و در گوش تمام اهالی صبح زمزمه کن.

    LIKE UNLIKE

    حلقه ازدواج چیست و از کجا اومده

     آﯾﺎ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯿﺪ؟  ﺣﻠﻘﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﻢ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﺣﻠﻘﻪ ﯼ ﻣﻬﺮ ﺩﺭ ﺁﺋﯿﻦ ﻣﯿﺘﺮﺍﺋﯿﺴﻢِ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ؟
    بقیه در ادامه مطلب

    LIKE UNLIKE

    چهل و هفت دل تقدیم دلهایتان

    دِلْ به دِلْبر دادم و ، دلدار ،دلْ را ، دلْ ندید
    دلْ به دلبر دلْ سپرد ،  دلدار ،  پا از دلْ کشید
    بقیه در ادامه مطلب


    LIKE UNLIKE

    ده ویروس کلامی در پرورش فرزندان

    در پرورش فرزندانمان ده ویروس کلامی علاقه آنان به درس را کم و عدم تمرکز و لجبازی روانی را زیاد میکند:
    ۱. نصیحت تکراری
    ۲. تذکر مداوم
    ۳. سرزنش
    ۴. منت گذاشتن
    ۵. مقایسه کردن
    ۶. جر و بحث کردن
    ۷. برچسب منفی ‌زدن
     ۸. پیش بینی منفی (نفوس بد)
    ۹. گله و شکایت مداوم
    ۱۰. متهم کردن

    این ده ویروس اگر با درس همراه شوند «چه توسط والدین و چه توسط دبیر و مشاور»
    تضعیف کننده علاقه و انگیزه اند

    LIKE UNLIKE

    درد دل یه مرد متاهل

    آقا ما يه زن گرفتيم،
    يني شيرين ترين و فرحبخشترين لحظات عمرمونو در زندگي زناشويي تجربه کرديم...

    ميرفتيم سر کار ، زنمون ميگفت :
    چرا انقد ميري سر کار؟

    بقیه در ادامه مطلب


    LIKE UNLIKE

    ﻛﻼﻩ ﺟﺎﺩﻭﺋﻲ

    ﻣﺎﺭﻳﺎ ﮔﺪﻟﻮﻓﺎ، ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﻛﻮﭼﻚ ﺩﺭ ﺑﻠﻮﺍﺭ ﭘﻨﺠﻢ ﻧﻴﻮﻳﻮﺭﻙ ﺯﻧﺪﮔﻲ
    ﻣﻴﻜﺮﺩ.
    ﻣﺎﺭﻳﺎ ﻧﻪ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﭘﻴﺮ، ﻧﻪ ﻛﻮﺗﻮﻟﻪ ﻭ ﻧﻪ ﻗﺪ ﺑﻠﻨﺪ.
    ﻧﻪ ﭼﺎﻕ ﻭ ﻧﻪ ﻻﻏﺮ، ﻧﻪ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﻧﻪ ﺯﺷﺖ، ﻧﻪ ﺑﺎﻫﻮﺵ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺣﻤﻖ .....
    ﻣﺎﺭﻳﺎ ﮔﺪﻟﻮﻓﺎ، ﺩﺧﺘﺮﻱ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻌﻤﻮﻟﻲ ﺑﻮﺩ!
    ﺍﻭ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻛﺎﺭﻣﻨﺪ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺭﺗﺒﻪ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺷﺮﻛﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻛﺎﺭ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ
    ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮﻱ، ﻛﺴﻞ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻭ ﺗﻜﺮﺍﺭﻱ ﺩﺍﺷﺖ!

    بقیه در ادامه مطلب


    LIKE UNLIKE

    جملات نغز

    گاهی سکوت شرافتی دارد که گفتن ندارد.


    همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو...شاید خداست که در آغوشش می فشاردتت ...


    برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن ،صبر اوج احترام به حکمت خداست.


    همچون شاه شطرنج باش که حتی بعد از باخت کسی جرات بیرون انداختنش از صفحه زندگی را ندارد.


    اگه یقین داری روزی پروانه میشوی بگذار روزگار هرچه میخواهد پیله کند.


    LIKE UNLIKE

    حسین بن منصور حلاج را درظهر ماه صیام از کوی جذامیان گذرافتاد

    حسین بن منصور حلاج را درظهر ماه صیام از کوی جذامیان گذرافتاد.
    جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند.
    حلاج برسفره آنها نشست و چند لقمه بردهان برد.
    جذامیان گفتند: دیگران بر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند،
    حلاج گفت؛ آنهاروزه اند و برخاست.
    غروب هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما.
    شاگردان گفتند: استاد ما دیدیم که تو روزه شکستی.
    حلاج گفت: ما مهمان خدا بودیم. روزه شکستیم, اما دل نشکستیم.."

    ''آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم
    آن توبه صدساله به پیمانه شکستیم

    از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب
    ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم


    LIKE UNLIKE

    این شعر توسط مادری که در خانه سالمندان بوده تهیه و نگارش شده

    این شعر توسط مادری که در خانه سالمندان بوده تهیه و نگارش شده و وصیت کرده بودند که پس از مرگش این شعر رو انتشار بدهند.... متاسفانه گویا ایشون چند ماه پیش در تنهایی و بدون حضور فرزندانشون فوت میکنن:

    تیک تاک  تیک تاک.....

     ساعت اینجا مرا یاد تو می اندازد
    بقیه در ادامه مطلب


    LIKE UNLIKE

    یه دختر خاله دارم ۹ ساله با یک روحانی ازدواج کرده و خیلی خوشبخته

    یه دختر خاله دارم  ۹ ساله با یک روحانی ازدواج کرده و خیلی خوشبخته!
     هروقت مرضیه منو میدید از عاشقانه های خودشو شوهرش برام تعریف میکرد!!!
    اونموقع من مجرد بودم ولی با اشتیاق به حرفاش گوش میدادم!
    جوریکه تک تک اون عاشقانه ها تو ذهنم حک شده!
    دنبال مردی میگشتم که منم با اون عاشقانه هایی رو تجربه کنم!
    اما.....!

    بقیه در ادامه مطلب


    LIKE UNLIKE

    راز جذابیت زن ها

    حتما شما هم در اطرافتان ،زنهایی را دیده اید که ظاهرا خیلی معمولی هستند،
     هیچ زیبایی خاصی ندارند و از خیلی ظرافت های ظاهری زنانه بی بهره هستند،
    اما همه دوستشان دارند و یک گردان ،عاشق سینه چاک، حاضرند برایشان از جان عزیزشان هم بگذرند،
    سوالی که در مواجه با این زنها به مغز ما خطور میکند این است که چرا با وجود ظاهر معمولی، انقدر زیاد جذاب هستند؟
    ممکن است فکر کنیم این زنها حتما خیلی خوش شانس هستند...
    به نظر شما دلیلش چی میتواند باشد؟

       بقیه در ادامه مطلب


    LIKE UNLIKE

    می گویند قلب هر کس به اندازه مشت بسته اوست

    می گویند قلب هر کس به اندازه مشت بسته اوست
    اما من قلبهایی را دیده ام که به اندازه دنیایی از محبت عمیق اند
    دلهای بزرگی که هیچوقت در مشتهای بسته جای نمی گیرند
    مثل غنچه ای با هر طپش شکفته می شوند
    دلهای بزرگی که مانند کویر نامحدودند و تشنه اند , تا اینکه ابر محبت ببارد
    در عوض دلهایی هم هستند
    که حتی از یک مشت بسته کوچک هم , کوچکترند
    وتو می خواهی بدانی قلبت چقدر بزرگ است ؟
    به دستت نگاه کن ...!
    وقتی که عشق و مهربانی را به دیگران تعارف میکنی


    LIKE UNLIKE

    یکی از فرق های انسان با خدا

    یکی از فرق های انسان با خدا این است که انسان تمام خوبیها را با یک بدی فراموش میکند
    ولی خدا تمام بدیها را با یک خوبی فراموش میکند . . .

    آرامش ....
    سهم قلبیست که درتصرف خداست
    قلبهایتان آرام و لحظاتتان خدایی
    سلام بنده خوب و مهربان خدا


    LIKE UNLIKE

    برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتریست معرفت کردگار

    یه وقتایی هست آدم به مخلوقات خدا شک میکنه! مثلا میگیم خدا این پشه ها رو برای چی آفریده! این مار وعقربا رو برای چی آفریده! اینا که فقط می گزند! شعور ندارن! جز درد سر هیچی ندارن!

    دیشب با یه پیرمرد اتفاقی آشنا شدم . جالبه بدونین کارش پرورش عقربه! یه جایی توی کویر . در مسیر راه با هم همصحبت شدیم .گفتم آخه پرورش عقرب چرا؟ گفت کار من گرفتن زهر عقربه بعد اونا رو با سانتریفیوژ جدا سازی میکنیم. پروتیین و لیپید و غیره رو از هم جدا میکنیم. دو تا عقرب از نژاد جدید رو با هم جفت کردیم که حاصلش معجزه بود از بچه های این عقرب زهری به دست اومد که مواد به درد بخورش تا 98 درصده ! یه اتفاق بی نظیر.

    خوشحالی توی چشمای این پیرمرد موج میزد میگفت خدا این ثروت بی نظیر رو به من عطا کرده. بله زهر عقرب یه ثروت بی نظیر.

    شاید بگین خب کاربردش چیه؟

    غیر از ساختن سرم برای عقرب گزیدگی! کاربرد مهمترش ساختن داروهای ضد سرطانه . اونم نه توی ایران. کشورهای اروپایی این زهر رو میخرن به جاش داروهای ضد سرطان میدن! بله مخلوقات خدا همشون با حکمت آفریده شدن. هیچ چیز و هیچ اتفاقی توی این دنیا تصادفی نیست . حتی افتادن یه برگ از درخت!!

    این مطلب از خاطرات نویسنده سایت

     


    LIKE UNLIKE

    مردی به پیامبر خدا ، سلیمان مراجعه کرد

    مردی به پیامبر خدا ، سلیمان مراجعه کرد و گفت ای پیمبر خدا میخواهم ، به من زبانی را یاد دهی .
    سلیمان گفت : توان تحمل آن را نداری .
    اما مرد اصرار کرد
    سلیمان پرسید ، کدام زبان؟ جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند. در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت
    روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند. یکی غذایی ندارید که دارم از گرسنگی میمیرم . دومی گفت نه
    اما توی این خانه خروسی هست که فردا میمیرد، آنگاه آن را میخوریم.
    مرد شنید و گفت ؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید، آنرا خواهم فروخت، و فردا صبه زود آنرا فروخت
    گربه امد و دیگری پرسید آیا خروسه مرد؟ گفت نه، صاحبش فروختش، اما گوسفند نر آنها خواهد مرد و ان را خواهیم خورد.
    صاحب منزل بار هم شنید و رفت گوسفند را فروخت. گربه گرسنه آمد و پرسید ایا گوسفند مرد ؟
    گفت ؛ نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحب خانه خواهد مرد، و غذایی برای تسلیت کنندگان خواهند گذاشت و ما میخوریم! شنید و برآشفت
    نزد پیامبر رفت؛ گربه ها میگویند امروز خواهم مرد! خواهش میکنم کاری بکن ! گفت؛ خداوند خروس را فدای تو کرد اما آنرا فروختی، گوسفند هم همینطور، پس خود را برای وصیت و کفن آماده کن!
    حکمت این داستان
    خدا الطاف مخفی دارد، ما انسانها آن را درک نمی کنیم. خداوند بلا از ما دور میکند ، پس بر ماست که امورمان را به او بسپاریم .


    LIKE UNLIKE

    شاهکاری از حضرت مولانا

    مستي ما مستي از هر جـام نیست
    مست گشتن کار هر بـد نـام نیست

    ما ز جـام دوست، مستي مي کنیم
    خویش را فـارغ ز هستي مي کنیم

    مي، پلیـــدی را ز سر بیـرون کند
    عشق را در جـام دل، افزون کند

    چون که ما مستیم و از هستي تهي
    کي شود هستي، به مستي منتهي؟

    مست، یعني: عاشقي بي قید و بند
    فـــارغ از بود و نبود و چون و چند؟

    چون و چند از ابلهـــي آید میـــان
    در طریق عاشقي کي مي‌تـــوان؟

    مست بود و فکـــر هستي داشتن
    کـــوه غـــم را از میان ، برداشتن

    کــي بُــوَد کـــار حساب و هندسه؟
    کــي چنین درسي بود در مدرسه؟

    عاشقي را خود جهــان دیگــریست
    منطق عاشق همــان پیغمــبریست

    عشق بر عاشق دهـــد ، دستور را
    عقـــل، کي فهمـد چنین منظور را

    تا نگـــردی عاشق از این ماجـــرا
    کـــي تواني کرد درک نکته هـــا؟

    فهـم عاقل را به عاشق، راه نیست
    هرچه گویم باز میگویي که چیست؟

    بایـــد اول ، تـــرک هشیاری کني
    عشق را در خویشتن جاری کني

    هر زمان گشتي تو مست جام عشق
    خویش را انــداختـــي در دام عشق

    آن زمان شاید بدانـــي عشق چیست
    چون کني درک یکـــي را از دویست


    LIKE UNLIKE

    زيباترين متن سال به انتخاب اساتيد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران

    زيباترين متن سال به انتخاب اساتيد دانشكده ادبيات دانشگاه تهران :

    گاهى خودت رامثل یک کتاب ورق بزن،
    انتهای بعضی فکرهایت " نقطه" بگذار که بدانی باید همانجا تمامشان کنی.
    بین بعضی حرفهايت "کاما"  بگذار که بدانی باید با کمی تامل ادایشان کنی .
    پس از بعضی رفتارهایت هم "علامت تعجب" و آخر برخی عادت هایت نیز علامت "سوال" بگذار .
    تا فرصت ویرایش هست... خودت را هر چند شب یکبار ورق بزن...
    حتی بعضی از عقایدت را حذف کن ... اما بعضی را پر رنگ...
    هرگز هیچ روز زندگیت را سرزنش نکن !
    روز خوب به تو شادی میدهد،
    روز بد به تو تجربه،
    و بدترین روز به تو درس میدهد ...!
    فصلها برای درختان هر سال تکرار میشود،
    اما فصلهای زندگی انسان تکرار شدنی نیست ...
    تولد ... کودکی ... جوانی... پیری و دیگر هیچ ...
    تنها زمانی صبور خواهی شد که صبر را یک قدرت بدانی نه یک ضعف!
    آنچه ویرانمان میکند، روزگار نیست،
    حوصله کوچک و آرزوهای بزرگ است ...!


    LIKE UNLIKE

    ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﻣﺸﯿﺮﯼ ﺷﻌﺮﯼ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ " ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺷﺒﯽ ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﮔﺬﺷﺘﻢ

    ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﻣﺸﯿﺮﯼ ﺷﻌﺮﯼ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ " ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺷﺒﯽ ﺑﺎﺯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻮﭼﻪ ﮔﺬﺷﺘﻢ "...

    و ﺧﺎﻧﻢ ﻫﻤﺎ ﻣﯿﺮﺍﻓﺸﺎﺭ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺳﺮﻭﺩ :

    ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﺎﻧﻢ ...
    ﺑﯽ ﺗﻮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺯﺩﻩﯼ ﺩﺷﺖ ﺟﻨﻮﻧﻢ
    ﺻﯿﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﻢ
    ﺗﻮ ﭼﻪ ﺳﺎﻥ ﻣﯽﮔﺬﺭﯼ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﺩﺭﻭﻧﻢ؟
    *
    ﺑﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﮔﺬﺭ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ
    ﺑﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ
    ﻗﻄﺮﻩﺍﯼ ﺍﺷﮏ ﺩﺭﺧﺸﯿﺪ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺳﯿﺎﻫﻢ
    ﺗﺎ ﺧﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﻟﻐﺰﯾﺪ ﻧﮕﺎﻫﻢ
    ﺗﻮ ﻧﺪﯾﺪﯼ .
    ﻧﮕﻬﺖ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﮔﺬﺷﺘﯽ
    ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺒﺴﺘﻢ،
    ﺩﮔﺮ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﻧﺸﺴﺘﻢ
    ﮔﻮﯾﯿﺎ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺍﻣﺪ،
    ﮔﻮﯾﯿﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻓﺮﻭ ﺭﯾﺨﺖ ﺳﺮ ﻣﻦ
    *
    ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻫﻤﻪﯼ ﺷﻬﺮ ﻏﺮﯾﺒﻢ
    ﺑﯽ ﺗﻮ ﮐﺲ ﻧﺸﻨﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﺸﮑﺴﺘﻪ ﺻﺪﺍﯾﯽ
    ﺑﺮﻧﺨﯿﺰﺩ ﺩﮔﺮ ﺍﺯ ﻣﺮﻏﮏ ﭘﺮﺑﺴﺘﻪ ﻧﻮﺍﯾﯽ
    ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺒﻮﺩﯼ
    ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺷﻌﺮ ﻭ ﺳﺮﻭﺩﯼ
    ﭼﻪ ﮔﺮﯾﺰﯼ ﺯ ﺑﺮ ﻣﻦ؟
    ﮐﻪ ﺯ ﮐﻮﯾﺖ ﻧﮕﺮﯾﺰﻡ
    ﮔﺮ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﺯ ﻏﻢ ﺩﻝ،
    ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺴﺘﯿﺰﻡ
    ﻣﻦ ﻭ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺟﺪﺍﯾﯽ؟
    ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ ﻧﺘﻮﺍﻧﻢ
    ﺑﯽ ﺗﻮ ﻣﻦ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻤﺎﻧﻢ .


    LIKE UNLIKE

    من عاشق امروزم

    من عاشق امروزم...

    دیروز را که نمیتوانم جان دوباره ببخشم،
    برای همیشه دیروزم گذشته است،
    تمام شده است،
    همه ناکامیها،شادیها،پیروزیهای دیروزم از بین رفته اند،
    چه ناتوانم که نمیتوانم به دیروزم برگردم،
    رفت که رفت همه ی گذشته ام،
    اما امیدی هست،
    از دیروزم درس می گیرم،
    تا امروزم را بسازم،
    من عاشق امروزم...
    امروز،همین حالا،این لحظه،
    نمیگذارم فردا نگرانم کند،
    شاید هیچ وقت فردایی نداشته باشم،
    شادیها، موفقیتها،لبخندهای فردا نباید ذوق زده ام کند ، مشکلات، نا امیدیها و اشکهای فردا که از راه نرسیده تا نگرانش شوم،
    من عاشق امروزم...
    تنها هدیه خداوند


    LIKE UNLIKE

    خداوند در سوره

    خداوند در سوره "تین"(انجیر) به این میوه قسم خورده است و دانشمندان دین‌پژوه می‌گویند، احتمالاً علت آن است که انجیر، یکی از میوه‌های همه چیز تمام است و کلکسیونی از املاح و ویتامین‌ها دارد؛لذا مورد توجه خاص قرآن قرار گرفته است.

    اما این سوگند، ویژگی ظریف دیگری هم در بر دارد که موجب مسلمان شدن یک تیم تحقیقاتی ژاپنی شده است.قصه از این‌جا شروع شد که یک گروه پژوهشی ژاپنی، در بین مواد خوراکی به دنبال منبع پروتئین خاصی بودند که به میزان کم، درمغز انسان و حیوانات تولید می‌شود.این پروتئین، کاهش دهنده کلسترول خون ومسئول تقویت قلب و شجاعت انسان است و بازتولیدش بعد از ۶۰ سالگی تعطیل می‌شود.

    ژاپنی‌ها فهمیدند این ماده فقط در انجیر و زیتون موجود است و برای تأمین آن، باید انجیر و زیتون را به نسبت یک به هفت مصرف کرد. یعنی ۷ زیتون و ۱ انجیر !بعد از ارائه این نتیجه یکی از قرآن پژوهان مصری نامه‌ای به این تیم تحقیقاتی می‌نویسد و اعلام می‌کند که در قرآن، خداوند به انجیر و زیتون در کنار هم قسم خورده.

    نام انجیر فقط یک بار و نام زیتون نیز هفت بار .در قرآن آمده است.


    LIKE UNLIKE

    هنگامی که لیلی و مجنون ده ساله بودند

    هنگامی که لیلی و مجنون ده ساله بودند، روزی مجنون در مکتب خانه پشت سر لیلی نشسته بود . استاد سوالی را از لیلی پرسید ، لیلی جوابی نداد ، مجنون از پشت سر آهسته جواب را در گوش لیلی گفت، اما لیلی هیچ نگفت . استاد دوباره سوال خود را پرسید و باز مجنون در گوش لیلی و باز لیلی هیچ نگفت و بعد از بار سوم ،استاد لیلی را خواند و چوب را بر پای لیلی بست و او را فلک کرد . لیلی گریه نکرد و هیچ نگفت. بعد از کلاس ، لیلی با پای کبود لنگ لنگ قدم بر می داشت که مجنون عصبانی دستش را بر بازوی لیلی زد و گفت: دیوانه ، مگر کر بودی که آنچه را به تو گفتم نشنیدی یا لال که به استاد نگفتی . لیلی اشکش در آمد و دوید و رفت .
     استاد که شاهد این منظره بود پیش رفت و گوش مجنون را کشید و گفت : لیلی نه کر بود و  نه لال ، از عشق شنیدن دوباره صدای تو ، فلک را تحمل کرد و دم بر نیاورد ،
    اما از ضربه اهسته دست تو اشکش در آمد ، من اگر او را به فلک بستم استادش بودم و حق تنبیه او را داشتم ،
    اما تو عشق او بودی و هیچ حقی برای سرزنش کردنش نداشتی . مجنون کاش می فهمیدی که لیلی کر شد تا تو باز گویی...


    LIKE UNLIKE

    خورشید که باشی

    خورشید که باشی...
    هر روز می آیی و هر روز میروی ،
    منظم و دقیق
    کسی قَدرت را نمی داند

    در حضورت سایه بانی جستجو می کنند
    سایه را می پسندند و بر تو ترجیح می دهند
    با آنکه تمام وجود و هستِ آن سایه از توست

    تمام زندگی شان را از تو دارند،
    اما از تو روی بر می تابند...!


    ولی ماه که باشی ...
    یک شب هستی و یک شب نیستی
    یک روز کاملی و یک روز ناقص

    همه شیفته ات می شوند،
    برایت می سرایند، عزیز می شوی
    حال آنکه ماه هم ،
    نور و زیباییش را از خورشید دارد...!


    خورشید باش...

    حتی اگر همه تو را نخواهند
    باز هم خورشید باش
    معدنِ نور معدنِ بخشش...

    اجازه بده تا همگان فکر کنند
    تکراری بودن وظیفه توست
    اما باز هم خورشید باش
    تک و منحصر به فرد...!



    LIKE UNLIKE

    قضاوت زودهنگام ممنوع

    دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب در دو دست داشت. در این موقع مادرش وارد اطاق شد. چشمش به دو دست او افتاد. گفت، "یکی از سیباتو به من میدی؟" دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب. اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب. لبخند روی لبان مادرش ماسید. سیمایش داد میزد که چقدر از دخترکش نومید شده است. امّا، دخترک لحظه‌ای بعد یکی از سیب‌های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت، "بیا مامان این سیب شیرین‌تره!" مادر خشکش زد. چه اندیشه‌ای به ذهن خود راه داده بود و دخترکش در چه اندیشه بود.
    هر قدر باتجربه باشید، در هر مقامی که باشید، هر قدر خود را دانشمند بدانید، قضاوت خود را اندکی به تأخیر اندازید و بگذارید طرف مقابل شما فرصتی برای توضیح داشته باشد.    شرمنده ایم از قضاوتهای نابجائی که کردیم و دلهائی که شکستیم و پلهائی که خراب کردیم..


    LIKE UNLIKE

    توي مبل فرو رفته بودم و يكي از

    توي مبل فرو رفته بودم و يكي از مجلات مدي كه زنم هميشه مي خرد نگاه مي كردم.چه مانكن هايي چقدر زيبا و شكيل و تمنا بر انگيز!
    زنم داشت با گلدان شمعداني كه هميشه گوشه ي اتاق است ور مي رفت.شاخه هاي اضافي را مي گرفت و بر گهاي اضافه را جدا مي كرد.از ديدن اندام گرد وقلمبه اش لبخندي گوشه ي لبم پيدا شد؛از مقايسه او با دختر هاي توي مجله،خنده ام گرفته بود.
    زنم آنچنان سريع برگشت و نگاهم كرد كه فرصت نكردم لبخندم را جمع و جور كنم.
    گلدان شمعداني را برداشت روبرويم ايستاد گفت:"نگاه كن!
    اين گلها هيچ شكل رزهاي تازه اي نيستند كه ديروز خريده ام.من عاشق عطر و بوي رز هستم؛جوان،نو رسته،خوشبو و با طراوت.گلهاي شمعداني هرگز به زيبايي و شادابي آنها نيستند.
    اما مي داني تفاوتشان چيست؟
    در ريشه هايي كه تو خاكند.
    رز ها ريشه ندارند دوروزي به اتاق صفا مي دهند وبعد پژمرده ميشوند،
    ولي اين شمعداني ها ريشه در خاك دارند.سعي مي كنند هميشه صفا بخش اتاقمان باشند."
    چرخي زد و روي يك صندلي راحتي نشست.
    كنارش رفتم و گونه اش را بوسيدم.اين لذت بخش ترين بوسه اي بود كه به گونه يك گل شمعداني زدم.

    دكتر صدر الدين الهي


    LIKE UNLIKE

    عاشقم اهل همین کوچه ی بن بست کناری

    رحمان نصر اصفهانی
    عاشقم.....
    اهل همین کوچه ی بن بست کناری ،
    که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ،
    تو کجا ؟
    کوچه کجا ؟
    پنجره ی باز کجا ؟
    من کجا ؟
    عشق کجا؟
    طاقتِ آغاز کجا ؟
    تو به لبخند و نگاهی ،
    منِ دلداده به آهی ،
    بنشستیم
    تو در قلب و
    منِ خسته به چاهی......
    گُنه از کیست ؟
    از آن پنجره ی باز ؟
    از آن لحظه ی آغاز ؟
    از آن چشمِ گنه کار ؟
    از آن لحظه ی دیدار ؟
    کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت ،
    همه بر دوش بگیرم
    جای آن یک شب مهتاب ،
    تو را یک نظر از کوچه ی عشاق ببینم..
    به كسي كينه نگيريد
    دل بي كينه قشنگ است
    به همه مهر بورزيد
    به خدا مهر قشنگ است
    دست هر رهگذري را بفشاريد به گرمي
    بوسه هم حس قشنگي است
    بوسه بر دست پدر
    بوسه بر گونه مادر
    لحظه حادثه بوسه قشنگ است
    بفشاريد به آغوش عزيزان
    پدر و مادر و فرزند
    به خدا گرمي آغوش قشنگ است
    نزنيد سنگ به گنجشك
    پر گنجشك قشنگ است
    پر پروانه ببوسيد
    پر پروانه قشنگ است
    نسترن را بشناسيد
    ياس را لمس كنيد
    به خدا لاله قشنگ است
    همه جا مست بخنديد
    همه جا عشق بورزيد
    سينه با عشق قشنگ است
    بشناسيد خدا را
    هر کجا یاد خدا هست
    سقف آن خانه قشنگ است...


    LIKE UNLIKE

    ﺳﮓ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ

    ﺳﮓ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ:
    ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻡِ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺪﻩ, ﻧﺎﺯﻡ ﻣﯿﮑﻨﻪ , ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﻩ , ﺣﺘﻤﺎّ ﺧﺪﺍﺳﺖ!
    اما.....
    یه گربه اینجوری فکر میکنه:
    این آدمه به من غذا میده؛ نازم میکنه ؛ دوستم داره ؛ حتما من خدام!
    به این میگن
    " گربه صفتی "....!
    حکایت بعضی آدماس . . .


    LIKE UNLIKE

    من به خودم قول میدهم که

    من به خودم قول میدهم که ... آنقدر قوی باشم که هیچ چیز نتواند آرامش ذهنم را برهم زند .

    هرکسی را که میبینم با او از سلامتی ، خوشبختی و توانگری صحبت کنم .

    کاری کنم که دوستانم احساس کنند گوهر ارزشمندی در درون آنهاست
    تنها به بهترینها بیندیشم ، تنها برای رسیدن به بهترینها کار کنم و تنها انتظار بهترینها را داشته باشم .

    درست به همان اندازه که مشتاق موفقیت خود هستم ، مشتاق موفقیت دیگران نیز باشم .

    من به خودم قول میدهم که ... اشتباهات گذشته را فراموش کنم و تمرکزم را روی دستاوردهای بزرگ آینده بگذارم .

    همیشه سیمایی بشاش داشته باشم و به هر آفریده ی زنده ای که میبینم لبخند ببخشم .

    آن قدر روی رشد خود وقت بگذارم که دیگر وقتی برای انتقاد از دیگران نداشته باشم .

    آن قدر آزاده باشم که فرصتی به نگرانی ، آن قدربلند نظر که فرصتی به خشم ، آن قدر قوی که فرصتی به ترس و آن قدر خوشبخت که فرصتی به بدبختی ندهم.

    تصورم از خود نیک باشد و این را به جهان اعلام کنم ؛ نه با صدای بلند ، بلکه با کردار نیک .

    با این اعتقاد زندگی کنم که کل جهان طرف من است ؛ مادامیکه به آن بهترینی که در در وجودم است ، وفادار بمانم.


    LIKE UNLIKE

    چه آسان تماشاگر سبقت ثانیه‌هاییم

    چه آسان تماشاگر سبقت ثانیه‌هاییم؛
    و به عبورشان می‌خندیم!
    چه آسان لحظه‌ها را به کام هم تلخ می‌کنیم ؛
    و چه ارزان می‌فروشیم لذت با هم بودن را!
    چه زود دیر می‌شود
    و نمی‌دانیم که؛ فردا می‌آید
    شاید ما نباشیم....
    سلام یادمان باشد...........

    بخشش را "بخش کنیم".
     محبت را "پخش کنیم" .

    غضب "پریشانی" است.
     نهایتش "پشیمانی" است .

    شکیبایی؛بر هر "دعوایی"، "دواست".

    هر چه "بضاعتمان" کمتراست؛
    "قضاوتمان" بیشتر است.

     با "خویشتنداری" ؛
     "خویشاوند داری" کنيم.

    به "خشم" ؛"چشم" نگوییم .

    سوء تفاهم، "تیر خطایی"است؛
    که از "گمان" رها می شود.

    انسان "خوشرو" ؛
    گل "خوشبو" است.

    "دوست داشتن" را
     "دوست بدارییم".

    از" تنفر " ؛"متنفر"باشیم.

    به "مهربانی" ؛ "مهر" بورزیم.

    با "آشتی"؛ "آشتی" کنیم.

    و از "جدایی"؛"جدا "باشیم.


    LIKE UNLIKE

    ليست صفحات

    تعداد صفحات : 11

    مطالب پربازدید

    ورود کاربران


    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

    عضويت سريع

    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد